توصيههاي تابستاني دکتر حسين ابراهيمي مقدم روانشناس به والدين - دکتر
مجيد سلطاني
فکري براي اوقات فراغت فرزندان
شايد فکر کنيد براي حرف زدن از اوقات فراغت، کمي دير شده؛ ولي روانشناسان نگاه ديگري دارند و معتقدند با برنامهريزي و تفکر صحيح، ميتوان از باقيمانده اوقات فراغت فرزندان در فصل تعطيلات به نحو مطلوبي بهره برد. سالها پيش وقتي دوران درس و مدرسه را سپري ميکرديم تمام هوش و حواسمان به تابستان و تعطيلات بود ولي تابستان که ميشد، پدر و مادر به ما اخطار ميدادند که قرار نيست اين سه ماه را عاطل و باطل بگذراني و آخرش ناچار در کلاسهاي تقويتي جورواجور ثبتنام ميکرديم تا اوقات فراغتمان به خوبي سپري شود. اما اين روزها والدين بيش از گذشته نگران اوقات فراغت فرزندان خود هستند و گاهي با همسايه و فاميل در همين زمينه رقابت نيز ميکنند. با دکتر حسين ابراهيميمقدم، روانشناس، درباره همين موضوع و روانشناسي گذران اوقات فراغت حرف زدهايم...
سلامت : نظرتان راجع به اوقات فراغت بچهمدرسهايها چيست؟
واقعيتاش اين است که فراغت پديده مظلومي است. در بحثهاي اجتماعي وقتي محقق بخواهد يک آسيب اجتماعي مثل دزدي را بررسي کند، به او بودجه و امکانات ميدهند ولي من کمتر ديدهام که واقعا به طور علمي در مورد پديده اوقات فراغت بحث شود، در حالي که فراغت مساله بسيار مهمي است. دانشمندي به نام «دومالديد» کتابي تحت عنوان «تمدن فراغت» نوشته و ميگويد دنياي جديد «دنياي فراغت» است و تمدن جديد، «تمدن فراغت» است. پديده فراغت شاخص توسعه است و گذران فراغت هم به نظر من شاخص توسعه انساني است.
سلامت : يعني اگر جامعهاي فراغت بيشتر وبهتري داشته باشد، توسعهيافتهتر است؟
ببينيد؛ توسعه يک پديده همهجانبه است و توسعه انساني مدنظر است. واقعيت اين است که کارگردانان تبهکاري هم وقتي ميخواهند کسي را به تباهي بکشند، از زمان فراغتش استفاده ميکنند. زمان «کار» که زمان تعهد و اشتغال است، زماني است که آدمها فرصت ندارند به کار ديگري بپردازند. ولي افراد در زمان فراغت آزاد هستند و تبهکاران از اين روزنه، مخصوصا جوانان را به تبهکاري و فساد ميکشند. بد نيست سري به آمارهاي نيروي انتظامي بزنيم تا متوجه شويم که در فصل تابستان چهقدر بر ميزان بزهکاري افزوده ميشود. تصور کنيد انبوهي از جوانان را که فراغت دارند ولي مديريت فراغت ندارند. تبهکاران از همين خلا فراغت استفاده ميکنند و آنها را جذب ميکنند.
سلامت : پس فصل تابستان که اوقات فراغت است، فصل بسيار حساسي است؟
به تعبيري، بله. ولي اوقات فراغت هميشه و همه جاست، در شب و روز! و در همه جهان زندگي ما اثر ميگذارد. حتي شايد تعجب کنيد که يکي از سوالهايي که من براي مشاوره ازدواج افراد ميپرسم اين است که اوقات فراغتشان را چگونه سپري ميکنند. اين شاخص در شناخت و ارزيابي افراد در جامعه خيلي مهم است. اگر بتوانيم فراغتمان را خوب مديريت کنيم، دنياي کارمان هم بهتر ميشود. بعضي افراد که فراغت را نظم دادهاند ميگويند ما فلان ساعت ميرويم فلان جا، در تعطيلاتمان اين کار را انجام ميدهيم، آن لحظاتي هم که کار ميکنند باز به ياد آن دو سه ماه بعد است که قرار است بروند، قراردادشان را بسته، بليتشان را خريده و قرار است بروند فلان جا، کارشان بهتر ميشود، کيفيت کارشان بهتر ميشود، روحيهشان بالا ميرود. پس ميبينيد که فراغت محدود به آن زمان نيست که در حال سپري کردن مثلا در يک مسافرت هستيم، تازه اگر به ما خوش بگذرد (چون برنامه داشتهايم) ياد آن دوران، ياد آن زمان باقي ميماند. بعضي ياد آن زمان را با عکس يا فيلم زنده نگه ميدارند که ميتواند روي تمام زندگي اثر بگذارد.
سلامت : پس بايد براي مديريت اوقات فراغت فرزندانمان سخت تلاش کنيم؟
اولا سوال من اين است که چرا هر وقت صحبت از فراغت است، فقط به ياد فرزندانمان ميافتيم؟ خود پدر و مادر هم نياز به فراغت دارند. البته چون پدر و مادرهاي امروزي در کودکي متعلق به عصر فراغت نبودند، شايد براي فرزندانشان هم مثل خودشان فراغت درست و حسابي قايل نشوند. عدهاي به فرزندانشان ميگويند الان وقت کار است، کارت را انجام بده، اصلا تفريح کجا بود! گردش و بازي يعني چه؟ و در بعضي موارد هم برعکس خانوادههايي وجود دارند که به دقت فرزندانشان را کنترل ميکنند. فلان ساعت برو فلان جا، فلان ساعت استخر، از آنجا که درآمدي موسيقي... اينها هم که ديگر فراغت نيست. از ويژگيهاي فراغت، آزادي و رهايي و آشتي است. پس ميبينيم که افراط و تفريط است.
سلامت : در قسمت قبلي صحبتهايتان از تعبير «خلأ فراغت» صحبت کرديد. بيشتر در اين خصوص توضيح ميدهيد؟
شايد چيزي تحت عنوان سندرم روز تعطيل را شنيده باشيد. مشخص شده که برخلاف انتظار، بيشترين مشاجرههاي خانوادگي در روزهاي تعطيل اتفاق ميافتد و حتي خيليها در اواخر روزهاي تعطيل حالاتي از افسردگي را نشان ميدهند. شايد شما هم اين تجربه را داشته باشيد؛ مخصوصا فرد جوان احساس ميکند ايامي که سر کار ميرود، مشغول است، حالا جمعه است، بيکار است و سرگردان مانده که چه کار کند، حتي شايد با خودش بگويد حيف، حداقل سرکار ميرفتم سرم گرم بود!
سلامت : خب، شايد همه امکان اقتصادي گذران اوقات فراغت را نداشته باشند.
نه، فراغت لزوما يک پديده گرانقيمت نيست. اين نيست که مثلا برويم فلان کشور و کلي خرج کنيم.کارهاي خيلي ارزان و سادهاي هم ميشود انجام داد؛ کارهاي ذوقي، مثلا فرض کنيد يک کلکسيون کبريت ساختن، مجموعه تمبر جمعآوري کردن، چيزهايي که بسيار کوچک، زيبا و ارزان است، جمع کردن. ما فرزندانمان را براي اين عادتهاي زيبا تربيت نکردهايم و اين کوتاهي از طرف خانواده از يک طرف و کوتاهي از طرف جامعه از طرف ديگر مشکلات زيادي را به وجود خواهد آورد.
سلامت : پس نقش خانواده هم کمتر از اجتماع نيست.
همينطور است. پدران بزرگترين آموزگاران جامعه هستند و لذا بزرگترين آموزگاران فراغتاند، بزرگترين مديران فراغتاند و بايد الفباي گذران فراغت را به فرزندانشان منتقل کنند و پايدارترين انتقال، انتقالي است که در هنگام کودکي صورت ميگيرد چرا که در دنياي دروني کودکي باقي مانده و پايدار خواهد ماند. اگر قرار است پايدارترين و دايميترين تغييرات را در وجود انسانها ايجاد کنيم، بايد از خانواده شروع کنيم. اولين نکته اين است که والدين، پدران و مادران بپذيرند که فراغت يک پديده واقعي است و پديدهاي حساس و اساسي است، پس مرحله اول پذيرش واقعيت از جانب والدين و نگاه دقيق به واقعيت است. اينکه من به بچه بگويم که وقتي بيکار شدي، کتاب بخوان خيلي خوب است ولي وقتي من خودم کتاب را نشناسم، اصلا کتاب را به دست نگيرم، اين حرف نميتواند موثر باشد. مساله ما پذيرش رسالت است.
سلامت : منظورتان چه نوع رسالتي است؟
از رسالتهايي که در سازمان فرزندان بايد داشت، اصل «خودانگيختگي» و «درونزادي» است. فراغت دنياي کرختي و خوابآلودگي محض نيست.
گاهي در دنياي فراغت انسانها بيشتر از زمان «کار» فعاليت ميکنند اما تفاوت اينجاست که در اين دنياي فراغت به ميل باطني خود کار ميکنند، با خودشان آشنا هستند، از خودشان بيگانه نيستند و انگيزهاي دروني عامل اين حرکت است، پس بنابراين رسالت بزرگ والدين اين است که اين «خودانگيختگي» را ايجاد کنند، يعني افراد در زمان فراغت، به ميل خود به کارهايي بپردازند اما خانواده آن جهان «خودفرهيختگي» را ايجاد کرده است.
سلامت : جهان خودفرهيختگي يعني چه؟
جهاني است که در درونش، انواع گوناگون فعاليتها ميتوانند انجام بگيرند اما همه مفيدند. همه فرهيختهاند و جوان. بين اينها هر کدام را انتخاب کند، خوب است و به عبارتي والدين نميگويند چه بکن، اما زمينه کارها را فراهم کردهاند، حال جوان خودش انتخاب ميکند. هر کدام را هم انتخاب کند، مفيد است. قبلا گفتم که اگر ما والدين يک لحظه قصور کنيم همان لحظه ممکن است تبهکاران وارد شوند. بنابراين دنياي حساس فراغت دنياي گسيخته نيست، دنياي تسلسل و به هم پيوسته است.
سلامت : پس نظارت خانواده روي فراغت جوانان لازم است.
صددرصد. اصل تسلسل، اصل استمرار است، يعني اگر خانوادهاي مدام کوشش کند ولي در چنين لحظاتي فرزندش را رها کند، ممکن است خطرآفرين باشد. اگر هم قرار است فراغت نقش آزادي داشته باشد، پس نظارت مستقيم و اجبار هم نميتواند هميشه موثر باشد اما نظارت از راه دور، نظارت نامريي و با رعايت احترام و ايجاد گزينههاي مطلوب يک اصل درست کار در خانواده است.
سلامت : ميتوانيم بگوييم که مديريت فراغت به وضعيت خوب اقتصادي فرزندمان هم منجر ميشود؟
البته فراغت تنها نبايد با آيندهنگري يا احتساب مالي يا مادي همراه باشد، يعني نبايد در اين انديشه باشيم که فرزندانمان را فقط در مقابل چنين گزينهاي قرار دهيم. مثلا کامپيوتر ياد بگير که بعدا به دردت ميخورد. اين ميتواند يک بعد باشد ولي يادمان باشد که بايد احساس آزادي هم در فراغت باشد، احساس لذت هم باشد. اين امر هم زماني بيشتر ميسر ميشود که فراغت فعال باشد؛ مثلا فرض کنيد کودکاني که ساعتها جلوي تلويزيون ولو ميشوند، همه حالت کرخت و بيحال پيدا ميکنند. رعايت توازن بسيار مهم است، حتي توازن فراغتهاي فردي و جمعي. اين نيست که فرزند ما حتي فراغتاش فردي يا جمعي باشد بلکه بايد توازني وجود داشته باشد. بحث فراغتي کردن کار در خانواده هم مهم است. اگر فرزند من ميخواهد کار کند، تکليف مدرسهاش را بنويسد و به مدرسهاش برود، اگر انگيزهاي اساسي به او بدهم و آن مدرسه را خانهاش بداند، کار مدرسه را به عنوان اجبار تلقي نکند بلکه از درون او بجوشد و من انگيزهها را در درون او ايجاد کنم، کار هم به دنياي فراغت نزديک ميشود و چهقدر لذتبخش است کاري با انگيزش دروني آدمي آميخته باشد.
سلامت : حرف آخر؟
حرف در مورد فراغت زياد است ولي به نظر من فراغت به معناي ارتقاي کيفيت زندگي است. وقتي فراغت را درون خانواده کنترل ميکنيم، به يک معنا، آشتي نسلها را تحقق ميبخشيم. دنياي امروز ما زمان فراغت را زمان رهايي تلقي نميکند؛ چرا که در آن صورت يکمرتبه ميبينيد که فرزندتان را که رها کردهايد، يک آدمي درآمده که ديگر او را نميشناسيد. نوع لباسي که ميپوشد، غذايي که او ميخورد و الگوها و آرمانهايي که دارد، با عقايد شما ناهمخوان است و بعدش خداي نکرده کجروي و بزهکاري است. يکي از تئوريهايي که امروزه خيلي مطرح است، اين است که تفاوت بين دنياي توسعهنيافته و دنياي پيشرفته هزينه پردازش انسان است. هر چه قدر ما براي پردازش انسان چه در دنياي کار، چه در دنياي فراغت هزينه و سرمايهگذاري کنيم، به همان نسبت جامعه توسعهيافتهاي خواهيم داشت. در يک کلام آنهايي که سد ساختند، پل آفريدند، کارگاه و کارخانه توليد کردند، کاري نيک انجام دادند اما آنهايي که در باز توليد انسانيت به پردازش انسان، ارتقا و اعتلاي کيفي انسان کوشيدهاند و مثلا به اوقات فراغت نسل امروز و فردا توجه ميکنند، کاري بس بزرگتر انجام ميدهند.
منبع : هفته نامه سلامت 88.5.31